هستی حقیقی در درون هستی ظاهری و مادی نهان است
مراتب جسم، روح، عقل، و وحى
( 3261)چونکه دعویی رَوَد در مُِلک پوست |
|
مغز آنِ کی بود؟ قشر آن اوست |
( 3262)چون تنازع در فتد در تنگ کاه |
|
دانه آن کیست آن را کن نگاه |
( 3263)پس فلک قشر است و نور روح مغز |
|
این پدید است آن خفی زین رو ملغز |
( 3264)جسم ظاهر روح مخفی آمد است |
|
جسم همچون آستین جان همچو دست |
( 3265)باز عقل از روح مخفیتر پرد |
|
حس سوی روح زوتر ره برد |
( 3266)جنبشی بینی بدانی زنده است |
|
این ندانی که ز عقل آکنده است |
( 3267)تا که جنبشهای موزون سر کند |
|
جنبش مس را به دانش زر کند |
( 3268)زان مناسب آمدن افعال دست |
|
فهم آید مر تو را که عقل هست |
ملک: صاحب بودن، مالکیت.
قشر: پوست. (مغز از آن هر کس بود، پوست هم او راست.)
تنگ: یک لنگه بار.
جنبشهاى موزون: حرکتهاى متناسب، حرکتهایى که از عقل بهره مىگیرد، کارهاى خردمندانه.
جنبش مس: استعاره از حرکت جسمانى.
زر کردن: استعاره از جسم را جان ساختن.
( 3261) زیرا وقتى ملکیت پوست مورد دعوى باشد مغز مال هر کس هست پوستهم مال او است. ( 3262) وقتى بر سر بار کاه نزاع شود دانه از هر کس باشد کاه مال او خواهد بود. ( 3263) فلک قشر است و نور روح مغز آن است منتها آن آشکار و این پنهان است و این تفاوت نباید باعث اشتباه و لغزش گردد. ( 3264) جسم آشکار و روح پنهان است جسم چون آستین و جان چون دست مىباشد که محرک و مغز او است. ( 3265) از روح که بگذریم عقل مخفىتر از اوست و حس بروح زودتر پى مىبرد. ( 3266) همین که در چیزى جنبش دیدى مىدانى که زنده است ولى هنوز معلوم نیست که داراى عقل است. ( 3267) تا وقتى که جنبش موزون از آن سر زده و جنبش را که چون مس بود به زر بدل کند. ( 3268) وقتى کارهاى دست متناسب و موزون باشد مىفهمى که عقلى در اینجا وجود دارد که این حرکات موزون از او ناشى مىشود.
مولانا حس باطن و قدرت نورِ روح را، به تعبیر دیگری باز گو می کند که: هستی حقیقی در درون هستی ظاهری و مادی نهان است و فقط آنها که حس باطن دارند، آن را درک میکنند. سپس مثالی میزند، اگر کسی مدعی شود که مالک پوست چیزی است، تو به آن بیندیش که مغز از آن کیست؟ دنیا نیز همینطور است؛ پوسته آن افلاک و کائنات درون افلاک است و مغز آن نور روح است؛ خود را به سوی نور روح بلغزان. وجود هر فرد نیز اینگونه است؛ لباس را میبینی، دست و اندامهای دیگر در درون لباس است و روح در درون اندامها نهفته است. تا اینجا صحبت از روح بود که در جسم پنهان است؛ اکنون سخن از چیزی است پنهانتراز روح، که همان عقل حقیقتجو است. «حس» میتواند حس ظاهر باشد و ابیات بعد نیز همین معنا را تأیید میکند. چشم با دیدن جنبش، پی به زنده بودن چیزی میبرد. زمانیکه این جنبشها موزون و معنیدار میشود، از وجود عقل حکایت میکند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |